با دهان نیمه باز

مطربیسم ....

با دهان نیمه باز

مطربیسم ....

عملیات

 

می روم که عمل کنم 

 

و هیچ مرغی بر شانه های شانس من نریده است 

 

حتی تا الان 

 

 

 

----عمل خیلی چیز بدیه ولی بدتر از اون یک شب در بیمارستان خوابیدنه

قال الله

دیروز خداوند در دماغم گفت: 

؛ 

همانا که اسپانیا قهرمان میشود  

؛ 

 

ببخشید که میایید اینجا ما نیستیم فعلا دوران گذار را تجربه می نماییم

یی با ته صدای آب طالبی و بستنی

پارک نیاوران 

پارک ایران شهر  

کافه ژاندارک  

اتوبان های عجول 

لطیف ترین احساسات زمینی 

تجریش + آب طالبی بستنی 

ترافیک چمران پل مدیریت 

رستوران زرچ ... خانه ی مهناز 

و بغضی که الان تو طبقه دوم دانشکده نفت داره می ترکه.... 

 

لعنت به من ......... 

لعنت... 

لعـ... 

لـ..

مرد جان به لب رسیده را چه نامند....

از شیخ مطرب ناتورالیستیان علیه الرحمه در کتاب ـ المزایا فی الباب الحماقه ـ نقل است : 

 

و بدان که بر حماقت* صد و هبده سود است و هیچ زیان نیابی در آن...... 

.. 

.. 

۱۱۷-و بدان که این مورد از اهم موارد و اخص فواید است که چون شخصی احمق باشد دیگر مر او را احمق فرض نخواهند کرد. 

 

 

 ----------------------------------------- 

* در نسخه ی کلکته صد و هفتاد نقل شده

1 ، دو ، 3 ، سی ، می ، تو !

می سوزیم

سه تار را بر می دارم ، کوکش را چک می کنم

دو سل دو دو

نا خودآگاه سل    لا کرُن    سی  دو  ر   می بمل

کسی نمی داند گوشه ی گرمای تن مال کدام دستگاه است؟

می سوزاندم

لامصب این قدر داغ است  که حتی نوشابه های شیشه ای قدیمی تگری که سرباز ها با کیک می خوردند و هر چند قُــلپ یکبار شیشه اش را نگاه می کردند (یادتان که هست !) هم دیگر جواب نمی دهد.یا حتی اگربتوانی  بستنی کیم دوقلو هم گیر بیاوری.

سوزش

آخ ، ترا به خدا دیگردستت را تو سرم نکن ، خواب هایم را همه سوزاندی

سوزان

زندگی عرصه دو گونه سوختن است ، سوزش کل تن ، سوزش ک و ن.

در اولی با یک چشم داغ می شوی با دستی آتش می گیری و با تنی گــُر می گیری

دومی را همه تجربه کرده ایم.(حالا خالی می بندی که چه ، باشد عزیز، تو تا حالا آنجایت نسوخته )

سوخت / سوختار / :

تن تو ظهر تابستون و به یادم می آره

عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده ام .....از عافیت ببریده ام

تکلمه 1: مسافرین عزیز ایستگاه پایانی می باشد لطفا پس از توقف کامل ، قطار را ترک کرده و با توجه به....ببینم کسی از شما تونسته قبل از توقف کامل قطار را ترک کنه ؟ من می دونم چون اون خانومه می گه "لطفا" همه وایمیستیم تا قطار کاملا متوقف بشه   

تکلمه 2 :از رفقایی که واسه کوروش سالاری آرزوی بهبودی کردن تشکر می کنم.

تکلمه 3 : خیلی دوست دارم دوستانی که میان اینجا رو یه روز تو کافه ببینم ، هر کی خواست بگه یه قرار فیکس کنیم ببینیم همو

کوروش سالاری ، تنها فئودال – خرده برژوایی که دوستش دارم

بهزاد

بابک

مهرداد

میم عزیز دروغ گفتم بهت ، من الان چشمام گرمه و نتونستم احساساتم رو کنترل کنم .فک کنم دارم گریه می کنم.

بذار راستش رو بگم بهت ، فکر نمی کنم ،دارم واقعا گریه می کنم.

قبلا هم گریه کردم ،  واسه مادر بزرگ بابک هم گریه کردم ، واسه پدر بزرگ بابک هم گریه کردم ، الان واسه پدر بزرگ خودم.

امیدوارم خوب بشه

پ ن 1 :مرد که گریه نمی کنه – گروه آبجیز

پ ن 2:من الان در دیار عشق های اسطوره ای ، موسیقی و ادب و شهر شب های سرمه ای هستم

پ ن 3 :بازم امیدوارم خوب بشه.