می روم که عمل کنم
و هیچ مرغی بر شانه های شانس من نریده است
حتی تا الان
----عمل خیلی چیز بدیه ولی بدتر از اون یک شب در بیمارستان خوابیدنه
دیروز خداوند در دماغم گفت:
؛
همانا که اسپانیا قهرمان میشود
؛
ببخشید که میایید اینجا ما نیستیم فعلا دوران گذار را تجربه می نماییم
پارک نیاوران
پارک ایران شهر
کافه ژاندارک
اتوبان های عجول
لطیف ترین احساسات زمینی
تجریش + آب طالبی بستنی
ترافیک چمران پل مدیریت
رستوران زرچ ... خانه ی مهناز
و بغضی که الان تو طبقه دوم دانشکده نفت داره می ترکه....
لعنت به من .........
لعنت...
لعـ...
لـ..
از شیخ مطرب ناتورالیستیان علیه الرحمه در کتاب ـ المزایا فی الباب الحماقه ـ نقل است :
و بدان که بر حماقت* صد و هبده سود است و هیچ زیان نیابی در آن......
..
..
۱۱۷-و بدان که این مورد از اهم موارد و اخص فواید است که چون شخصی احمق باشد دیگر مر او را احمق فرض نخواهند کرد.
-----------------------------------------
* در نسخه ی کلکته صد و هفتاد نقل شده
می سوزیم
سه تار را بر می دارم ، کوکش را چک می کنم
دو سل دو دو
نا خودآگاه سل لا کرُن سی دو ر می بمل
کسی نمی داند گوشه ی گرمای تن مال کدام دستگاه است؟
می سوزاندم
لامصب این قدر داغ است که حتی نوشابه های شیشه ای قدیمی تگری که سرباز ها با کیک می خوردند و هر چند قُــلپ یکبار شیشه اش را نگاه می کردند (یادتان که هست !) هم دیگر جواب نمی دهد.یا حتی اگربتوانی بستنی کیم دوقلو هم گیر بیاوری.
سوزش
آخ ، ترا به خدا دیگردستت را تو سرم نکن ، خواب هایم را همه سوزاندی
سوزان
زندگی عرصه دو گونه سوختن است ، سوزش کل تن ، سوزش ک و ن.
در اولی با یک چشم داغ می شوی با دستی آتش می گیری و با تنی گــُر می گیری
دومی را همه تجربه کرده ایم.(حالا خالی می بندی که چه ، باشد عزیز، تو تا حالا آنجایت نسوخته )
سوخت / سوختار / :
تن تو ظهر تابستون و به یادم می آره
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده ام .....از عافیت ببریده ام
تکلمه 1: مسافرین عزیز ایستگاه پایانی می باشد لطفا پس از توقف کامل ، قطار را ترک کرده و با توجه به....ببینم کسی از شما تونسته قبل از توقف کامل قطار را ترک کنه ؟ من می دونم چون اون خانومه می گه "لطفا" همه وایمیستیم تا قطار کاملا متوقف بشه
تکلمه 2 :از رفقایی که واسه کوروش سالاری آرزوی بهبودی کردن تشکر می کنم.
تکلمه 3 : خیلی دوست دارم دوستانی که میان اینجا رو یه روز تو کافه ببینم ، هر کی خواست بگه یه قرار فیکس کنیم ببینیم همو
بهزاد
بابک
مهرداد
میم عزیز دروغ گفتم بهت ، من الان چشمام گرمه و نتونستم احساساتم رو کنترل کنم .فک کنم دارم گریه می کنم.
بذار راستش رو بگم بهت ، فکر نمی کنم ،دارم واقعا گریه می کنم.
قبلا هم گریه کردم ، واسه مادر بزرگ بابک هم گریه کردم ، واسه پدر بزرگ بابک هم گریه کردم ، الان واسه پدر بزرگ خودم.
امیدوارم خوب بشه
پ ن 1 :مرد که گریه نمی کنه – گروه آبجیز
پ ن 2:من الان در دیار عشق های اسطوره ای ، موسیقی و ادب و شهر شب های سرمه ای هستم
پ ن 3 :بازم امیدوارم خوب بشه.