ال ای دی لپتاپ من موجود احمقیست که با سوختن خود به من فهماند
چشم های خانوم میم سگ دارد...
بدجوری پاچه میگیرند لا مصبا...
-
ارشیا هم دختر مهربانیست که میدانم از سر ناچاری وقتش را با ما میگذراند.
البته این را اول خانوم میم گفت.
من پارارف میکنم.
-
مهدی کافه زده ؛ کیهان انگلیسی میخواست...ندادند ... جالب بود من تا طبقه ۱۵ وزارت نفت رفته ام اینقدر بگیر و ببند نداشت.
-
کاری ندارم هیچ چیز هم نمیگویم ولی خداییش....ولش.
-
مجله ی آرت کالت را بخوانید...اگر نیو مارکسیست ها را دوست دارید .
-
دوست دارم این تاتر جن گیر را بروم.....ولی هر بار می رویم دم درش به آدم هایی که با این حالشان امده اند برای تاتر فحش های بدی می دهم و راهم را میکشم و میروم خانه.مریض!!
به نظر من که کلا تکنولوژی با همه ی خوبی ها و بدی هایش سر و تهش را بزنیم موجود احمقیست !
خوشبحال مهدی که کافه زده.آرزوی بزرگم اینست که یک روزی کافه بزنم! کجا زده حالا.خدارو چه دیدی.شاید اومدیم !!
-----
از بوی سیگار و قهوه و صدای تار و سه تار خودم هم نمیتوانم بگذرم ! نمیگذرم یعنی ! ولی خب...
حالی بس عجیب میکنیم از خواندنت مطرب !
تو همه متنت یه کلمه خیلی چسبید . سگ !
ببخشید این "ارشیا" که فرمودید "دختر"ن الان؟!!!!
بعدم خودت سگی ... متنفرم ازین طرز حرف زدن! اه
پیدا کردن آدرس وبلاگ شما کار سختی نبود. در ثانی روحیه ی من با کلمات زمخت شما و امثال شما خدشه دار که نمیشه هیچ بلکه آیینه ی عبرتی است واسه خودش....!!
تورا با آدمیان ضدحال چکار؟!!!
بی خیال عزیز...
موفق باش!
اولا همه ی اونایی که سه جلسه میرن کلاس تار شعر نمیگن که بخواد بر وزن پیش درآمد ماهور باشه(محض اطلاع شما هرکی شنیده تعریف کرده که گذاشتم تو وبلاگم)!دوما هنوز به اونجایی که گفتید نرسیدم...!
با ایزه...!
درود.
همه را خوب خواندم.تا ته.گویا در پروسه ی تحول گرایی سهم ما تهوع بوده و دیگر جایی در دوستانتان نداریم.می گذرد و ما اما همچنان دوستتان خواهیم داشت که مطربی خوش می کنید.
درود رفیق
پاینده باشد این قلم توانا
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه اتفاقا!اصا ربطی نداشت
تو را با آدمیان ضد حال چکار؟!!!!!!
بقول جناب پروا