پارک نیاوران
پارک ایران شهر
کافه ژاندارک
اتوبان های عجول
لطیف ترین احساسات زمینی
تجریش + آب طالبی بستنی
ترافیک چمران پل مدیریت
رستوران زرچ ... خانه ی مهناز
و بغضی که الان تو طبقه دوم دانشکده نفت داره می ترکه....
لعنت به من .........
لعنت...
لعـ...
لـ..
ولیعصر...
باغ فردوس
کافه ویونا
شهر کتاب
پارک روبروی دانشکده
من و یک عدد دوست.یک عدد!
چایی.بستی.سیگار.کوفت.زهرمار...
ترافیک چمران پل مدیریت
و بغضی که الان تو طبقه دوم دانشکده ادبیات داره می ترکه...
وبلاگ مطرب
حال خراب مطرب...
حال خراب من...
لعنت به همه ی مان مطرب جان...
درود بر و.محشر هستی.معرکه.
استاد سری بزنید.داستانکی شورشی دارم.
درود.و 22 خرداد میبینمت.اگه منو ندیدی یا من تورو مهم نیست.هوای گلوله هارو داشته باش.ما همون طرفا پرسه می زنیم.سینه ای ستبر برای میهن.حتی در برابر سرب.البته داستانم هیچ ربطی به هیچ چیز و هیچ کسی نداره.فقط یه داستان شورشیه.واسه دوستانم که واسه م دلتنگ بودن.بیا رفیق.
آه ! ای کاش ،
روزی از خوی خرگوشی رها شوی و بدانی
که من صیاد تو نیستم ،
عاشق توام!
نزار قبانی
درود بر تو.
اصرار دارم که نوشته هایت را چند مرتبه بخوانم.
نمی دانم چرا.شاید چون مطربی.
و من مست می.
قرار نیست مطربی کنی.این خبر بدی ست
نمی آیی و ما همچنان منتظر که چیزکی حتی بخوانیم !
رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود...
مطرب!آهسته ولی پیوسته....!
موفق باشی دوست من
غمگینم.
اما هنوز سرسخت و مبارز.خیابونی ام.
معترضم.
خارم.واسه چش کور قاتلا.
یه چیزی نوشتم بیا بخون.میای؟
سلام!مرسی از این که اقلا برعکس همه جسارت کردین برا اون پست کامنت بذارید.
راستی اگه شوما گرگ بیابان رو بشناسید حتمی منم میشناس.هوم؟
یاشاید من یو رو بشناسم.هوم؟میشناسم؟خارج از اینجا؟